نمی خواهم بگویم آنچه دیدم
نمی خواهم بگویم ماجرا را
کجا رفتم چه ها دیدم بماند
نکرده هیچکس با من مدارا
به روی شانه بار غم کشیدم
میان سینه ام غیر تبت نیست
همین اندازه می گویم برادر
دگر این زینبت آن زینبت نیست
حسین برادرم.......
اگرچه زنده ام اما به سختی
خودم را تا مزار تو رساندم
مرا با زور از پیش تو بردن
خودم نارحتم اینجا نماندم
تنت روی زمین ماند و سرت هم
فراز نیزه بالای سرم بود
چهل روز است روز شب ندارم
غم تو بغض آه حنجرم بود
رسیدم از سفر آن هم چگونه
پر از دردم غمینم نیمه جانم
شکسته حرمتم در کوچه بازار
شهید طعنه و زخم زبانم
همان بهتر که سر بسته بماند
مصیبت های سنگینی که دیدم
اگرچه دور بودم از تو اما
ولی شکر خدا اینجا رسیدم
حسین برادرم.......